۱۳۸۹ اردیبهشت ۸, چهارشنبه

برادری

امروز شنیدم که فرزند یکی از اطرافیانم 4 ماه است که رشد نکرده. خبر سریع بود. از خودش نشنیدم. هیچ چیزی هم بیش از این نمی دانم. دلم گرفت. دلم می خواهد اینطور آدمی نبودم که فقط در وقت مشکلات قلبشان رقیق می شود. من از آن آدم متنفر باشم و بعد با شنیدن این خبر قلبم به درد آید. آیا من واقعا برای آن فرد متاثر شده ام یا در واقع از تصویر کردن این درد برای خودم، قلبم گرفته؟
می خواهم آدمی باشم که تفاوت انسانها را درک کنم و از آنها بخاطر تفاوتهایشان متنفر نشوم. با انسانها احساس برادری کنم. و نمی دانم برای رسیدن به این مرتبه چه پیش نیازهایی لازم است؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر