۱۳۸۹ آذر ۹, سه‌شنبه

اسناد محرمانه

-"می دونستی فلانی پشت سرت چی می گه؟"
-باورم نمی شه. اصلا بهش نمیاد همچین آدمی باشه!اصلا نشون نمیداد
دیدت عوض میشه. مثل انتشار اسناد محرمانه آمریکا توسط ویکی لیکس! چه حسی داره وقتی می بینی که چه توطئه هایی درکاره. دو ساعتی هست که حالم خوش نیست. وقتی فکر میکنم همون کثیف کاری هایی که توی عالم سیاست مطرح است بین ما همکارا و دوستا و آدما هم هست.
چقدر تحمل داریم حقیقت را عریان، همانطور که هست ببینیم؟
آیا به درک بیشتری از هم احتیاج داریم؟

۱۳۸۹ آذر ۳, چهارشنبه

سپاس

سه روز است که به پهنای صورتش اشک می ریزد. نمی دانم آنهمه اشک را از کجا آورده. عاجزانه می پرسد: "تو بیشتر منطقی بوده ای یا احساسی؟ " چه می توانم بگویم به کسی که اینطور اشک می ریزد چون که عاجز است از منطقی بودن. می گویم "درک می کنم!" اما حقیقت این است که هرگز اینقدر عاجز نبوده ام که تصمیماتم را بر اساس احساساتم بگیرم. اگرچه آدم منطقی ای نبوده ام.
برمی گردم می بینم که هرگز افسردگی ها و وسواس هایم باعث نشده که داشته هایم را نابود کنم. هرچند کیفیت زندگی ام را بسیار پایین آورده. حقیقت این است که من به نسبت بسیاری از اطرافیانم انسان خوشبختی بوده ام. و من گاهی این را فراموش میکنم.