۱۳۸۸ خرداد ۱۰, یکشنبه

تنبلی و بی تفاوتی تا کجا؟

در انتهاي اين خيابان تکه زمين ساخته نشده اي وجود دارد که اخيرا دور آن را ديوار کم ارتفاع سبز رنگي کشيده اند تا کسي به حريم آن تجاوز نکند. هر روز صبح که از اين خيابان مي گذرم مردي که در همين خيابان ساکن است، به سرعت از کنار آن زمين رد مي شود و کيسه زباله اش را به درون آن پرتاب مي کند.
چرا ساکنين اين خيابان اينقدر نسبت به کثافتهاي خيابانشان بي تفاوتند؟
چرا آن مرد بجاي اينکه آشغالهايش را ساعت 9 دم در بگذارد، آنها را هر روز به اينجا پرتاب ميکند؟مگر ندید که آشغالهای دیروز هنوز همانجا مانده؟
چرا اين سازماني که دقيقا در کنار اين زباله داني است، به اين آشغالها اينقدر بي تفاوت است؟
مشکل از سيستم هاي پيگيري شکايات ماست که نسبت به شکايات ما بي توجه اند و ما را بجاي شکايت به مراجع قانوني به وضعيت غر زدن سر همديگر تشويق مي کند؟ يا مشکل خود مائيم در اين سيستم که مثل آن مرد از وجود يک زباله داني در کنار آپارتمانمان اينطور سوء استفاده مي کنيم؟ يا به اين استدلال فکر مي کنیم که "بگذار اينجا به گند کشيده شود شايد يک نفر به دادمان برسد و فکري برايمان کند"؟
اين خيابان مثل کشورمان است. استدلال بسیاری از کسانی که حاضر به شرکت در این انتخابات نیستند این است که بگذاریم احمدی نژاد دوباره انتخاب شود تا کشور را سریعترنابود کند شايد مردم زودتر خسته شوند و انقلاب ديگري رخ دهد که نتايج آن بهتر از اين انقلاب اخير باشد!
یا استدلال بسیاری دیگر این است که با شرکت نکردنمان در انتخابات مشروعیت نظام را از آن بگیریم تا ... باز هم انقلاب!
چه استدلال های ساده اندیشانه، احساسی، کم عمق و البته بدور از هر گونه احساس مسئولیتی. البته به نظر من پشت تمام این استدلالها یکنوع تنبلی مزمن هم وجود دارد. ما حوصله و شکیبایی لازم برای اصلاحات ذره ذره در درون خود و جامعه مان را نداریم و همیشه خواسته ایم یکنفر دیگر بیاید و بساط را آنطور که ما می خواهیم بگستراند.

۱ نظر:

  1. همیشه همین حس بی مسئولیتی رو داشتیم .
    به نظر می رسه که قضیه اش از بیخ مشکل داره ؛ چون برمی گرده به تربیت خانوادگی ، تربیت برمیگرده به آموزش های اجتماعی ، آموزش برمیگرده به فرهنگ جامعه ، فرهنگ جامعه هم که خودت میدونی به چی برمیگرده...

    پاسخحذف